رادوینرادوین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

جوانمرد کوچک

رقص

قربونت برم 5روز پیش pmc آهنگ شاد گذاشته بود شما هم جلوی تلوزیون نشسته بودی داشتی نگاه می کردی شروع کردی به دست زدن و بعدش رقصیدی دستت و گرفتی بالا و انگشتای دستت و باز و بسته کردی ...
11 آبان 1392

سرماخوردگی

سه روز مامان سرماخوردی از بابایی گرفتی  آب ریزش بینی داری یکمم سرفه می کنی خیلی بد دارو می خوری بردمت دکتر وزنت 10 kg قد 73 cm دور سر 44 cm همش سعی می کردی بلند بشی و دستتم ول می کردی تا بدون کمک بایستی و وقتی این کارو می کردی با کون می یوفتادی ولی امروز تونستی بدون کمک چند ثانیه بایستی ...
30 مهر 1392

روزای رادوین بلا

مامان فدات بشه پاتوقت میز تلوزیونه هرچی دکوری بود جمع کردیم از دست شما وقتی دیدی هیچی نیست رفتی سراغ سیما هرچی پیدا می کنی میزاری دهنت و می جویی امروز نخ پیدا کردی بیشتر از 1ساعت تو دهنت بود و می جوییدی از جارو برقی می ترسی تا در حموم باز میشه میری سمت حموم وقتی می بینی بابا لباس بیرون و پوشیده یا مامان مانتو پوشیده می فهمی می خواییم بریم بیرون اونوقت بهونه می گیری بیای بغل ما هر کی چادر سرش باشه میری بغلش تا سوار آسانسور می شیم کلی ذوق می کنی خیلی دوست داری پشت فرمون بشینی خیلی به مامانی وابسته شدی شبا میای رو بالشت مامان می خوابی اگه من و نبینی می گردی دنبال من وقت...
30 مهر 1392

7ماهگی

الهی فدات بشم 4روزه که چهار دست و پا میری دستت و می گیری به مبل پا میشی و راه میری و وقتی به آخر مبل میرسی می خوری زمین و صدات در می یاد مامان جون خیلی می خوری زمین و خیلی از خودت صدا در می یاری وزن 9400 قد    73 دور سر   44   ...
4 مهر 1392

6 ماهگی

نیم سالگیت مبارک   صبح با بابایی رفتیم واکسنتون و زدیم کلی شما گریه کردین تا اینکه رسیدیم خونه مامانا وشما شروع کردی به بازی وزنت شده 9100 قدت 71 دور سر43   اینم تو و بابایی   ...
19 شهريور 1392

تولد الینا

دیروز اولین تولدی بود که شما رفتی  اولش که همه دست زدن شما ترسیدی و به همه چیز با تعجب نگاه می کردی می خواستم یه عکس با الینا داشته باشی ولی یا تو خواب بودی یا الینا اینم یه عکس از الینا اینم یه عکس از تو و خاله شادی ...
9 شهريور 1392

حرکت

وقتی 4ماه و دو هفتت بود هم نشستی و هم اینکه دستت و می گرفتی به مبل یا میز ..... و می ایستادی الان حدود دو هفته هست که بلا شدی و می خوای به کمک چیزی بلند بشی مثلا وقتی میزاریمت تو وانت , لبه وان و می گیری و می خوای بلند بشی از دیروزم می خوای چهار دست و پا بری ولی عقبی میری جیگر مامان ...
23 مرداد 1392

آتلیه

پنج ماهگی دو هفته است که از خاله ملیسات یاد گرفتی که پوففففف کنی وقتی داشتیم ازت عکس می انداختیم همش می گفتی پوففففف          ...
23 مرداد 1392